پورتال جامع هیئات مذهبی شهرستان بروجن

ویرایش
Slide 1 Slide 2

به پورتال جامع   

هیاتهای مذهبی    

شهرستان بروجن خوش آمدید.

این پورتال در آستانه شهادت امام صادق (ع) 31 مرداد 93 تاسیس شد.




      

روابط دختران و پسران از نگاه قرآن

با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در می‌یابیم که شرع مقدس اسلام در فردی‌ترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلی‌ترین آموزه‌های خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئین‌نامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نموده‌ایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردم‌داری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلی‌ترین مأموریت‌ها و عبادت‌های فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار می‌آیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیت‌های جمعی موج می‌زند.
بارزتر و جالب‌تر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجب‌ترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تک‌روی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور می‌کنیم:
در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .
در جای دیگر(سوره توبه/ آیه71) مردان و زنان مؤمن به تعامل و روابط هدفمند و مبتنی بر توسعه ارزش‌های دینی و فی مابین دعوت شده‌اند:
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.
«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و ...»؛
مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند – خلق را به کار نیک وادار و از کار زشت منع می‌کنند. نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند...
و نیز در سوره نحل آیه 90 چنین آمده است:
«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عَن الفحشاء و المنکر »؛ «البته خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند.
و در خصوص روابط دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه و احترام متقابل(نور/ آیه30) این چنین تصریح شده است:
«قل للمومنین یغضوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک اَزکی لهم اِنّ الله خبیرٌ بما یصنعون»؛ (و ای رسول ما) مؤمنین را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند، و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) شما اصلح است البته خدا به هر چه می کنید کامل آگاه است و نیز در مورد لزوم احترام مردان به زنان و پرهیز از تحقیر و تبعیض علیه آنان به جهت مقام و منزلت ویژه بانوان در رویکرد معصومین(علیهم‌السلام) به همین مقدار اکتفا می‌شود که رسول گرامی اسلام (در عصر رنسانس که زنان و دختران، موجودات درجه دوم تلقی می‌شدند) کرامت و لئامت مرد را به نحوه سلوک و تعامل او با زن موکول نموده است. یعنی اگر مردان با دختران و زنان، برخوردی انسانی و اسلامی داشته باشند، محترم و کریم، وگرنه حقیر و لئیم خواهند بود.
در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.
حذف زنان از عرصه‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به معنای حذف نیمی از نیروهای فعال و تأثیرگذار جامعه از رشد و پیشرفت کشور می‌باشد.
بنابر آنچه در سطور مذکور آمد، فضایی که امروز در بین بخشی از لایه‌های اجتماعی کشورمان در خصوص ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان جوان حاکم شده و دل هر انسان صالح و مسلمان و غیرتمندی را به درد می‌آورد، نه تنها با احکام و دستورات دینی ما همسو و همسان نیست بلکه با قواعد و هنجارهای مورد تأیید روانشناسان و جامعه شناسان منصف و متعهد نیز منطبق نمی‌باشد. فرآیند معیوب مذکور مشکلات و معضلات بسیاری را بوجود آورده که در صفحات بعدی مورد بحث و تحلیل واقع خواهد شد. به منظور رعایت اصل اجمال در نگارش آشنایی با نحوه ارتباط دختر و پسر از منظر وحی ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب را به عنوان الگویی آسمانی با هم مورد تأمل و توجه قرار می‌دهیم.
به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.
موسی و دختران شعیب
یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که در آیات 23 و 24 سوره قصص طرح و تبیین شده است. موسی(ع) به عنوان فردی تبعیدی هم بیکار مانده است، هم همسر اختیار نکرده و هم بدون خانه و آشیانه!
دختران جوان شعیب در گوشه‌ای به انتظار فرصتی مناسب برای سیراب کردن گوسفندانشان ایستاده‌اند، موسی (ع) که برای رفع تشنگی به سمت چاه رفته بود جلو می‌رود. سئوال می‌کند جواب می‌شنود به علت حضور مردان در کنار چاه (آبشخور گوسفندان) کار سیراب کردن گوسفندان را به تأخیر انداخته‌ایم. پدر ما هم پیر است و برای کار کردن ناتوان. لذا ما به این کار (اقتصادی و تولیدی) همت گمارده‌ایم. موسی(ع) که در نیکوکاری و طرفداری از مظلومان پیشرو بود به دختران شعیب یاری می‌رساند تا دام‌های خود را سیراب کنند. این همان کار پیامبرانه است: کار بدون چشم داشت، فقط برای رضای خدا، حفظ عفت و پارسایی در ارتباط با افراد غیر همجنس، بدون انگیزه‌های غریزی.
این وعده الهی است که: «ان تنصرالله ینصرکم»؛ خدا از بالا دو پیامبر (موسی و شعیب) را به هم می‌رساند. دختران شعیب از موسی خواستند تا برای کار با پدرشان ملاقات کند. انجام شد، شعیب پیامبر(ع)، وقتی موسی را جوانی برومند، حق شناس، خویشتندار و صالح یافت پیشنهاد: کار در مزرعه، ازدواج با یکی از دخترانش، سکونت در محل کار را داد، بدین ترتیب اشتغال، ازدواج، مسکن، سه لازمه مهم زندگی جوانان برای موسی(ع) در فرآیند ارتباطی و حفظ عفت و کرامت و تقوا حاصل شد.
نکات مهم ماجرای مذکور:
1- دختران با حفظ حجاب و عفاف می‌توانند به فعالیتهای اجتماعی - اقتصادی بپردازند.
2- دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. این موسی بود که از آنان سئوال کرد.
3- ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.
4- ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .
5- نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.
6- دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.
7- دختران در محیط کار از اختلاط با مردان پرهیز کنند.
8- مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان عفیفه و پاکدامن و با حیاء بی تفاوت نباشند.
9- موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.
10- موسی(ع) بعد از کمک و صحبت در حد ضرورت، ارتباط را ادامه نداد و به سرعت به سایه رفت. و از آنان دور شد.
البته ماجرای مذکور پیامها و نکات آموزنده و ارزنده بسیار دیگری نیز در بر دارد که طرح و تبیین آنها در این مقال نمی‌گنجد، لذا به منظور ارائه الگویی قرآنی به این مقدار اکتفا و علاقمندان را به تفاسیر معتبر ارجاع می‌دهیم.

 

پایگاه تبیان

 




      

ریشه های خرافات
1 ـ
تبلیغات و تلقین:
أَنَا رَبُّکمُ الأَْعْلی[نازعات/24]
می‏گفتند مردم هم سر تعظیم فرود می‏آوردند.
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وادٍ یهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یقُولُونَ ما لا یفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکرُوا اللّهَ کثِیراً[شعراء/227-224].
(یهیمون،از هیام: حرکت بی‏هدف است.)
2 ـ
حدس و خیال درونی:
إِنْ هُمْ إِلاّ یخْرُصُونَ[انعام/116].
خیال می‏کند کفر سبب ثروت می‏شود.
أَ فَرَأَیتَ الَّذِی کفَرَ بایاتِنا وَ قالَ لأَُوتَینَّ مالاً وَ وَلَداً[مریم/77].
3 ـ
تقلید: قالواوَجَد نا آباءَنا لها عابدین [انبیاء/53].
ـ آداب و رسوم کهن.
4 ـ
توطئه دشمن و سادگی دشمن.
5 ـ
جهل.
جهل نسبت به علل و حوادث و دریافت صحیح نداشتن، بی‏خدائی، درست مانند کسی که به جهت نداشتن غذای صحیح، هر غذائی را می‏خورد.
6 ـ
از حادثه جزئی یک اصل کلی ساخته‏اند.
7 ـ
خواب دیدن‏ها.
8 ـ
خرافات در میان زنان بیشتر است، چون ایام فراغت بیشتر، ترس بیشتر و بیسواد در میان آنان بیشتر است.
9 ـ
ضعف اندیشه:کان النملة

ابعاد خرافات
1 ـ
درباره خداوند:
ـ
إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ[آل عمران/181].
ـ
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَکمُ الْبَنُونَ[طور/39].
ـ
وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الأَْنْعامِ نَصِیباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِمْ فَلا یصِلُ إِلَی اللّهِ وَ ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یصِلُ‏إِلی شُرَکائِهِمْ ساءَ ما یحْکمُونَ[انعام/136].
اگر بلا و آفتی کشت و حیوانات آنان را از بین می‏برد می‏گفتند: "خدا بی‏نیاز است" و از سهم خدا کم می‏کردند و در همه جا سهم بتها را مقدم داشته مثلاً گوسفندهای چاق را صرف متولیان بتخانه می‏کردند و از سهم خدا به مهمانان و کودکان و از سهمیه بتها، خودشان می‏خوردند.[نمونه، ج5، ص450].
2 ـ
درباره انبیا:
ـ
أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ[اسراء/93].
ـ
قالُوا اطَّیرْنا بِک[نمل/47].
ـ
فَقالُوا أَ بَشَرٌ یهْدُونَنا[تغابن/6].
ـ
قالُوا إِنّا تَطَیرْنا بِکمْ[یس/18].
3 ـ
درباره رهبری:
ـ
أَنّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَ لَمْ یوتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ[بقره/247].
(مسأله غلاة)
4 ـ
درباره معاد:
-
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیاماً مَعْدُودَةً[بقره/80].
5 ـ
درباره فرشتگان:
ـ
إِنَّ الَّذِینَ لا یومِنُونَ بِالآْخِرَةِ لَیسَمُّونَ الْمَلائِکةَ تَسْمِیةَ الأُْنْثی[نجم/27].
ـ
وَ جَعَلُوا الْمَلائِکةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً[زخرف/19].
خرافات، صفحه 2
6 -
در عبادت:
ـ
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کنْتُمْ تَکفُرُونَ[انفال/35].
تصدیة: صَدَو، کف زدن.

آثار واهداف خرافات
1 ـ
استحمار:أَ لَیسَ لِی مُلْک مِصْرَ وَ هذِهِ الأَْنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی[زخرف/51].
2 ـ
مشوّه کردن چهره حقائق یا شخصیت‏ها.
ـ رسیدن به دنیافَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً[بقره/79].
3 ـ
سرگرمی یا گمراه کردن مردم.
ـ
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ[لقمان/6].
ـ بعضی از مفسران می‏گویند: "نضر بن حارث تاجری که به ایران سفر می‏کرد و به قریش می‏گفت: "اگر محمد(ص)داستان قوم عاد و ثمود را برایتان می‏گویند، من داستان رستم و اسفندیار را برایتان می‏گویم."
ـ بعضی مراد را غنا و روایات مغنیة که امام ذیل آیه آورده مؤید همین است.
4 ـ
بزرگ کردن برخی افراد.
5 ـ
توجیه ضعف‏ها و قوتّ‏ها.
آثار
1 ـ اسیر کردن روح آزاد و متوکل به صد مسأله جانبی.
2 ـ فراری دادن تحصیل کرده از اصول به خاطر خرافات.
3 ـ گاهی سرنوشت انسان‏ها و عصرها و نسل‏ها بند به یک خرافه است و چه بسا زندگی‏ها فلج می‏شود.
4 ـ محرومیت از بسیاری از نعمت‏ها.
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً عَلَی اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ[انعام/140].
5 ـ تحقیر انسان‏ها:
وَ الَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَ یذَرُونَ أَزْواجاً یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً[بقره/234].
این آیه کجا و عقائدی که زن همیشه ممنوع یا مدتی کنار قبر شوهر زیر خیمه سیاه و چرکینی دور از هرگونه آرایش زندگی و...

مبارزه با خرافات

 

مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـ
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـ
یحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـ
لِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـ
مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـ
لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـ
وَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـ
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ
 بی اعتنائی:
ـ
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـ
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـ
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ
 همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].

 

 

مبارزه با خرافات

 

مبارزه با خرافات
1 ـ قال النبی(ص):من أتی ذا بدعة فوقره فقد سعی فی هدم الإسلام[بحار الأنوار، ج69، ص265].
2 ـ قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ (ع) رَأَی قَاصّاً فِی الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدِّرَّةِ وَ طَرَدَهُ[کافی، ج7، ص263].
3 -لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِینَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجاوِرُونَک فِیها إِلاّ قَلِیلاً مَلْعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً[احزاب/61-60].
مرجفون، از ارجاف و اراجیف ـ اشاعه اباطیل به منظور غمگین کردن دیگران.
4 ـ تمام عقائد حقّه و مسأله نبوت و جهاد و... برای مبارزه با خرافات است. اصل شرک بزرگترین خرافه است.
5 ـ
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفاضَ النّاسُ[بقره/199].
6 ـ
یحِلُّونَهُ عاماً وَ یحَرِّمُونَهُ عاماً لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ[توبه/37].
7 ـ
لِکی لا یکونَ عَلَی الْمُومِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ[احزاب/37].
8 ـ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):کفَّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوَکلُ[کافی، ج8، ص198].
9 ـ
مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ[مائده/41].
10 ـ
لا یسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[مریم/62].
11 ـ
وَ کنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ[مدثر/45].
12 ـ
وَ إِذا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا ینْسِینَّک الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ[انعام/68].
13 ـ بی اعتنائی:
ـ
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً[فرقان/72].
ـ
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[مومنون/3].
خرافات، صفحه 3
ـ
وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ[شعراء/224].
14ـ همینکه ابراهیم(ع)فرزند رسول الله(ص)از دنیا رفت، خورشید گرفت. گروهی خیال کردند به خاطر فوت پسرش است. پیامبر(ص)فوری بالای منبر رفت و فرمود:إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیتَانِ مِنْ آیاتِ اللَّهِ یجْرِیانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا ینْکسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیاتِهِ[کافی، ج3، ص208].

 

 

 




      

حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله فرمودند هر که خواهد که خدا او را در قیامت بر اعمال بد او مطلّع نگرداند و دیوان گناهان او نگشاید باید که بعد از هر نماز این دعا را بخواند:

 

اَللّهُمَّ اِنَّ مَغْفِرَتَکَ اَرْجى‏ مِنْ عَمَلى‏، وَاِنَّ رَحْمَتَکَ اَوْسَعُ مِنْ ذَنْبى‏، 

بار خدایا مسلماً آمرزش تو امیدوار کننده ‏تر از کار من است و مسلّماً رحمت تو وسیع تر از گناه من است. 

 

اَللّهُمَّ اِنْ‏ کانَ ذَنْبى‏ عِنْدَکَ عَظیماً، فَعَفْوُکَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبى‏، 

بارخدایا اگر گناهم پیش تو بزرگ است، ولى عفو تو بزرگ تر از گناه من است! 

 

اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ‏اَکُنْ اَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ‏ رَحْمَتَکَ فَرَحْمَتُکَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنى‏ وَ تَسَعَنى‏، 

بارخدایا اگر من شایسته ی رسیدن‏ رحمتت نیستم، ولى رحمت تو شایستگى رسیدن و فراگرفتن مرا دارد؛ 

 

لِأَنَّها وَسِعَتْ کُلَّشَىْ‏ءٍ، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

زیرا که رحمت تو همه ی موجودات را فراگرفته! به (امید) رحمتت‏ اى ارحم الراحمین‏!

 

اللهم ان مغفرتک...




      




      




      

برای دریافت طرح آماده چاپ به صورت استند تعقیبات نماز مغرب روی طرح تقه بزنید...

تعقیب نماز مغرب

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ وَ عَزَائِمَ مَغْفِرَتِکَ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ الرِّضْوَانَ [الرِّضْوَانِ‏] فِی دَارِ السَّلامِ وَ جِوَارَ [جِوَارِ] نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ
خدایا!از تو موجبات رحمتت و اسباب آمرزش حتمیات،و رهایى از آتش دوزخ‏ و از هر بلا و کامیابى به بهشت و خشنودى تو در خانه امن آن جهان و همسایگى پیامبرت محمد(درود بر او و خاندانش)را خواستارم.خدایا هر نعمتى که بدست ماست از جانب توست،جز تو شایسته پرستش نیست،از تو آمرزش میجویم و به سوی تو میپویم




      
کد خبر: 76890
تاریخ انتشار: 03 شهریور 1393 - 00:42
print نسخه چاپی
send ارسال به دوستان
اختصاصی/
"
به گزارش «شیعه نیوز»، "علی جمعه" مفتی اعظم سابق مصر در اظهاراتی تلویزیونی گفت: اولیاء درخواست کسانیکه به آنها توسل می‌جویند را می‌شوند و سپس برای سخن خود احادیثی از صحیح بخاری نقل کرد.

وی افزود: عبارت "مدد یاحسین" [علیه‌السلام] شرک به خدا نیست و گوینده آن اعتقاد به یگانگی خدا دارد و کسی که از [امام] حسین [علیه‌السلام] کمک می‌خواهد شریکی برای خدا قائل نشده بلکه او را واسطه قرار داده است.

وی زیارت ضریح‌های متبرکه را دلیل عشق نه شرک به خدا توصیف کرد و گفت که در احادیث سنت نیز این موضوع وارد شده است و توسل به ضریح برای تقرب به خداست و این برای مسلمانان جائز است.

این مفتی مصری در پایان اظهار داشت که خداوند در این مورد میفرماید: " یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ" که با این سخن ما را به توسل دستور می دهد.

شایان ذکر است که "علی جمعه " سابقه خوبی د رمبارزه با وهابیت و فتواهای ساختگی آن دارد.






      

بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگرها آغاز کردید؟
 
بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.
 
* مناظره چطور بود؟
 
تمام اندیشه هایم درمورد بی سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز می‎دانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه های شهر فرار کرده و به هرجا می‎رود با بن بست مواجه می‌گردد.
 
* فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
 
من هرچه اشکال وارد می‎کردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ می‎داد و او هرچه می‌پرسید، من از این شاخه به آن شاخه می‎پریدم. بیشتر من سوال می‎کردم، از هر ترفندی استفاده کردم ولی بی جواب ماند. می‎فهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش می‏کردم.
 
* یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
 
درمورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی(علیه السلام) بسیار بحث کردیم. هرچه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر(ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی(علیه السلام) سپرده است؛ زیر بار نمی‎رفتم و خلط مبحث می‎کردم.
 
در آخر هم گفتم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت:پیامبر(صلی الله علیه وآله) انسان آینده نگری بودند یا خیر؟ گفتم، بله. گفت، ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم: از این دست اتفاقات بسیار است.
 
گفت، "پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرمورده‎اند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب گردد. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل های موشکافانه‌ای ارایه می‌دهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله) است؛ مردم را به حال خود رها کرده است؟! واقعا این عقلانی است؟!".
 
* بین دو راهی سرگردان بودید.
 
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح می‎کردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ می‎داد. خواستم به بهانه‎ای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که قبول دارم. اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟! بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟!
 
* پس سرانجام قانع شدید؟
 
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ایستادم و "اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً‌ رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله" را بر زبان جاری ساختم. الحمدالله که نجات یافتم.
 
* واکنش زائران نظاره‎گر این مناظره چگونه بود؟
 
به گرمی از من استقبال می‎کردند. همگی برای تبریک به سویم می‏آمدند و برخی می‎گریستند. به یکی گفتم، من کسی نیستم چرا انقدر مرا مورد احترام قرار می‎دهید؟ گفت، تو راه یافته اهل‎بیت(علیه السلام) هستی.
 
احساس می‎کنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.
 
* بفرمایید.
 
11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمی‎گشتم، یکی از معلمان در جمع دانش آموزان گفت در فلان مسجد برنامه‎های فرهنگی داریم که هم قرآن یاد می‎گیرید و هم فوتبال بازی می‎کنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد می‎رفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم.
 
یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم می‎خواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان.
 
روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم می‎نگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟! بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان قبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود.
 
چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم(در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا(علیه السلام) رساندی تا شیعه شوم؟! ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی ام افتادم، آن گریه روز اول محرم.
 
جرقه‎اش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین(علیه السلام) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.
 
* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
 
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی می‎کردم با مطالعه کتبی همچون "شب‎های پیشاور"، "آنگاه که هدایت شدم"، "شیعه پاسخ می‎دهد" و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
 
* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
 
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده می‎کردند، خواهر کوچکم کارتون می‎دید و برادرم نیز به تماشای فوتبال می‎پرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال می‎کردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامه‎ها نمی‎نشستند.
 
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکه‎ای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین می‎رفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران می‎داد.
 
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکه‎ای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
 
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(علیه السلام)، ولایت حضرت علی(علیه السلام) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آن‎ها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
 
* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
 
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد "شبکه را عوض کن، نمی‎خواهیم چهره این ملعون‏ها را ببینیم". وانمود کردم که نمی‎شنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!
 
* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
 
با فعالیت در این عرصه می‎خواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از 4 سال است که لیاقت سربازی امام زمان(علیه السلام) را پیدا کرده‎ام.
 
* کجا طلبه شدید؟
 
مشهد
 
* چندسال آنجا بودید؟
 
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
 
* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
 
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار می‎کنند.
 
* نمونه‎ای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
 
حدوداً ساعت 1 بامداد یکی از شب‎های ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(علیه السلام) شدم. نمی‎دانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمی‎کرد.
 
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم می‎شوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور می‎کنند، در محلی به هم می‎رسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار می‎دهند.
 
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
 
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیری‎اش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد...
 
* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکه‎های ماهواره‎ای، از موقعیت مکانی‎تان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی می‏کردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
 
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی می‎کنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
 
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان می‎آورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمی‎زنند.
 
* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(علیهم السلام) چگونه است؟
 
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل می‎دهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمی‎روند. همانطور که در صحبت‎های پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلع‎اند، وگرنه به مردم نمی‎گفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را می‎خوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمی‎شوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا می‎کنند.
 
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی می‎کنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری می‎پردازند.
 
* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری می‎کند؟
 
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارت‎ها هستند.
 
* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(علیه السلام) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک می‎افتد. اینکه متحول نمی‎شود، کمی شک برانگیر نیست؟
 
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف می‎کنند.
 
* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(علیه السلام) را توجیه می‎کنند؟
 
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت می‎رسانند اعلام می‎دارند: رفتن امام حسین(علیه السلام) به کربلا اشتباه بود و می‎خواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(علیه السلام) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمی‏خواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(علیه السلام) به شام می‎رسید، مردم بیشتری کشته می‎شدند.
 
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت می‎دهند.
 
* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
 
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
 
* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه می‎بینید؟
 
واقعا مضحک است.
 
* خودشان این موضوع را احساس نمی‎کنند؟
 
به یقین عرض می‎کنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
 
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود می‎آورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل "حرام بودن فوتبال"، "حرام بودن رانندگی و خرید میوه‎های مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان" و ... ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.
 
* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
 
آقای جزایری.
 
* چطور؟
 
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ می‎پردازند.
 
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژه‎ای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم می‎شود.
 
* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه می‎بینید؟
 
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت می‎کنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.
 
* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح می‎کردید را می‎خواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعه‎اید و باید رفع شبهه کنید.
 
بفرمایید.
 
فرض را بر این می‏گذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم می‎دانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه می‎شوند دستور به قتل آنان نمی‎دهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس می‎کنند.
 
وقتی با خود به عربستان ارز وارد می‎کنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج می‎شوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده می‎شود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
 
اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(علیه السلام)، خدای دوم امام حسن(علیه السلام)، خدای سوم امام حسین(علیه السلام) و الی آخر.
 
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف می‎کنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمی‎کنند؟!
 
ثانیاً: امام علی(علیه السلام) که وهابیون می‎گویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که "الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف". مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را می‎پرستد. پس اصلا عقلانی نیست.

سوره انفال، آیه 41 می‎فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ‏ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آورده‏اید و خداوند بر هر چیزى توانا است».
 
* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکه‎هایی در فضای ماهواره‎ای فعالیت می‎کنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع می‌زنند.
 
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانت‎های شبکه‎های شیعه‎نما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری می‎کردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
 
* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسم‎های جشن مرگ خلیفه دوم به شما می‎رسید؟
 
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش می‎کرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.
 
* در این امر موفق هم بودند؟
 
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینه‎ای که از شیعیان داشتم، می‎خواستم در شبکه‎های ماهواره‎ای علیه شیعیان صحبت کنم.
 
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد.




      

بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگرها آغاز کردید؟
 
بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.
 
* مناظره چطور بود؟
 
تمام اندیشه هایم درمورد بی سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز می‎دانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه های شهر فرار کرده و به هرجا می‎رود با بن بست مواجه می‌گردد.
 
* فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
 
من هرچه اشکال وارد می‎کردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ می‎داد و او هرچه می‌پرسید، من از این شاخه به آن شاخه می‎پریدم. بیشتر من سوال می‎کردم، از هر ترفندی استفاده کردم ولی بی جواب ماند. می‎فهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش می‏کردم.
 
* یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
 
درمورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی(علیه السلام) بسیار بحث کردیم. هرچه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر(ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی(علیه السلام) سپرده است؛ زیر بار نمی‎رفتم و خلط مبحث می‎کردم.
 
در آخر هم گفتم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت:پیامبر(صلی الله علیه وآله) انسان آینده نگری بودند یا خیر؟ گفتم، بله. گفت، ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم: از این دست اتفاقات بسیار است.
 
گفت، "پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرمورده‎اند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب گردد. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل های موشکافانه‌ای ارایه می‌دهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران(صلی الله علیه وآله) است؛ مردم را به حال خود رها کرده است؟! واقعا این عقلانی است؟!".
 
* بین دو راهی سرگردان بودید.
 
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح می‎کردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ می‎داد. خواستم به بهانه‎ای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که قبول دارم. اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟! بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟!
 
* پس سرانجام قانع شدید؟
 
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ایستادم و "اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً‌ رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله" را بر زبان جاری ساختم. الحمدالله که نجات یافتم.
 
* واکنش زائران نظاره‎گر این مناظره چگونه بود؟
 
به گرمی از من استقبال می‎کردند. همگی برای تبریک به سویم می‏آمدند و برخی می‎گریستند. به یکی گفتم، من کسی نیستم چرا انقدر مرا مورد احترام قرار می‎دهید؟ گفت، تو راه یافته اهل‎بیت(علیه السلام) هستی.
 
احساس می‎کنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.
 
* بفرمایید.
 
11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمی‎گشتم، یکی از معلمان در جمع دانش آموزان گفت در فلان مسجد برنامه‎های فرهنگی داریم که هم قرآن یاد می‎گیرید و هم فوتبال بازی می‎کنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد می‎رفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم.
 
یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم می‎خواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان.
 
روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم می‎نگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟! بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان قبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود.
 
چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم(در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا(علیه السلام) رساندی تا شیعه شوم؟! ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی ام افتادم، آن گریه روز اول محرم.
 
جرقه‎اش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین(علیه السلام) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.
 
* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
 
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی می‎کردم با مطالعه کتبی همچون "شب‎های پیشاور"، "آنگاه که هدایت شدم"، "شیعه پاسخ می‎دهد" و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
 
* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
 
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده می‎کردند، خواهر کوچکم کارتون می‎دید و برادرم نیز به تماشای فوتبال می‎پرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال می‎کردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامه‎ها نمی‎نشستند.
 
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکه‎ای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین می‎رفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران می‎داد.
 
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکه‎ای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
 
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(علیه السلام)، ولایت حضرت علی(علیه السلام) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آن‎ها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
 
* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
 
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد "شبکه را عوض کن، نمی‎خواهیم چهره این ملعون‏ها را ببینیم". وانمود کردم که نمی‎شنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!
 
* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
 
با فعالیت در این عرصه می‎خواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از 4 سال است که لیاقت سربازی امام زمان(علیه السلام) را پیدا کرده‎ام.
 
* کجا طلبه شدید؟
 
مشهد
 
* چندسال آنجا بودید؟
 
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
 
* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
 
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار می‎کنند.
 
* نمونه‎ای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
 
حدوداً ساعت 1 بامداد یکی از شب‎های ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(علیه السلام) شدم. نمی‎دانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمی‎کرد.
 
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم می‎شوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور می‎کنند، در محلی به هم می‎رسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار می‎دهند.
 
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
 
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیری‎اش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد...
 
* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکه‎های ماهواره‎ای، از موقعیت مکانی‎تان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی می‏کردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
 
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی می‎کنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
 
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان می‎آورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمی‎زنند.
 
* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(علیهم السلام) چگونه است؟
 
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل می‎دهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمی‎روند. همانطور که در صحبت‎های پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلع‎اند، وگرنه به مردم نمی‎گفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را می‎خوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمی‎شوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا می‎کنند.
 
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی می‎کنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری می‎پردازند.
 
* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری می‎کند؟
 
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارت‎ها هستند.
 
* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(علیه السلام) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک می‎افتد. اینکه متحول نمی‎شود، کمی شک برانگیر نیست؟
 
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف می‎کنند.
 
* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(علیه السلام) را توجیه می‎کنند؟
 
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت می‎رسانند اعلام می‎دارند: رفتن امام حسین(علیه السلام) به کربلا اشتباه بود و می‎خواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(علیه السلام) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمی‏خواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(علیه السلام) به شام می‎رسید، مردم بیشتری کشته می‎شدند.
 
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت می‎دهند.
 
* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
 
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
 
* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه می‎بینید؟
 
واقعا مضحک است.
 
* خودشان این موضوع را احساس نمی‎کنند؟
 
به یقین عرض می‎کنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
 
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود می‎آورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل "حرام بودن فوتبال"، "حرام بودن رانندگی و خرید میوه‎های مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان" و ... ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.
 
* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
 
آقای جزایری.
 
* چطور؟
 
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ می‎پردازند.
 
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژه‎ای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم می‎شود.
 
* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه می‎بینید؟
 
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت می‎کنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.
 
* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح می‎کردید را می‎خواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعه‎اید و باید رفع شبهه کنید.
 
بفرمایید.
 
فرض را بر این می‏گذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم می‎دانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه می‎شوند دستور به قتل آنان نمی‎دهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس می‎کنند.
 
وقتی با خود به عربستان ارز وارد می‎کنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج می‎شوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده می‎شود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
 
اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(علیه السلام)، خدای دوم امام حسن(علیه السلام)، خدای سوم امام حسین(علیه السلام) و الی آخر.
 
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف می‎کنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمی‎کنند؟!
 
ثانیاً: امام علی(علیه السلام) که وهابیون می‎گویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که "الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف". مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را می‎پرستد. پس اصلا عقلانی نیست.

سوره انفال، آیه 41 می‎فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ‏ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آورده‏اید و خداوند بر هر چیزى توانا است».
 
* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکه‎هایی در فضای ماهواره‎ای فعالیت می‎کنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع می‌زنند.
 
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانت‎های شبکه‎های شیعه‎نما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری می‎کردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
 
* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسم‎های جشن مرگ خلیفه دوم به شما می‎رسید؟
 
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش می‎کرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.
 
* در این امر موفق هم بودند؟
 
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینه‎ای که از شیعیان داشتم، می‎خواستم در شبکه‎های ماهواره‎ای علیه شیعیان صحبت کنم.
 
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد.




      
   1   2      >